نیکان و برف بهاری
صبح ١٧ام اسفند که از خواب پا شدیم دیدیم هوووووووووووورااااااا همه جا سفید شده و کلی برف باریدهنیکان هم اصرار میکرد که بریم پایین برف بازی..ما هم لباس گرم پوشیدیم و رفتیم سر کوچه برف بازینیکان اینقد ذوق زده شده بود و خوشحالی میکردکه منم با دیدن شادیش،حسابی سرحال اومدم تمام زمستون امسال غرغر میکرد که چرا برف نیومد من میخوام آدم برفی بسازم،خلاصه یه آدم برفی کوچیک هم درست کردیم ولی تا اومدم ازش عکس بگیرم شارژ دوربین تموم شدجای همه خالی روز خوبی بود،نیکان رو با اصرار و التماس به خونه برگردوندموقتی هم اومدیم خونه با باباش تماس گرفت و گفت:بعداز ظهر زود بیا بریم برف بازی(می دونست امروز ٥ شنبه ست و بابا زودتر میاد)خدایا شکرت به خاطر بارش برف امروز که دل فرزندم کککککککککککلی شاد شدو به خاطر تمام نعماتی که فراموش میکنم تو را سپاس گویم
نیکان درحال شادی ازدیدن برف
نیکان ودوست جدیدش
نمایی ازکوچه ما،درآن روزبرفی